بیشین بینیم با

اگر دشنه ی دشمنان گردنیم اگر خنجر دوستان برده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین زخم هائی که نشمرده ایم

بیشین بینیم با

اگر دشنه ی دشمنان گردنیم اگر خنجر دوستان برده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین زخم هائی که نشمرده ایم

چیزی نمانده


چیزی نمانده
ماه
میان سکوت فرو می میرد
آسمان از ستاره تهی می شود
چیزی نمانده
تو از خواب بر خیزی
پرده پنجره رنگ ببازد
کوچه پر شود از گام و صدا و سایه
چیزی نمانده
سرم را کف دستم بگذارم ...
چه بنویسم ؟
چیزی نمانده از تو جدا شوم و
دلم پوکه فشنگی گردد
شلیک شده ...

بروژ آکره ای



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد